موضوع انشا درباره ی:

تفاوت بیدار شدن از خواب درون صبح شـهر و روستا

متن انشا: 

بیدار شدن از خواب درون شـهر و روستا بسیـار با هم متفاوت است

من معمولا درون شـهر با صدای ماشین ها و بوق و داد و بیداد از خواب بیدار مـیشوم

اما درون روستا با صدای خروس و آواز پرندگان از خواب بیدار مـیشوم

در شـهر شلوغ انسان بعد از بیدار شدن سر درد مـیگیرد اما درون روستا آرامش خاصی دارد

من بعد از بیدار شدن از خواب درون روستا صبحانـه تهیـه شده از شیر تازه ی و محصولات سالم و محلی مصرف مـیکنم و سالم مـی مانم اما درون شـهر مواد صبحانـه کارخانـه ای و بی خاصیت هستند

 --------------------------------------------------------

انشا شماره 2:

ما درون شـهر زندگی مـیکنیم و گاهی درون عید نوروز به منظور دیدن پدر بزرگ و مادربزرگمان بـه روستا مـیرویم و چند روزی آنجا مـیمانیم

پدر بزرگم درون روستا تعداد زیـادی و اسب و مرغ و خروس دارد

وقتی صبح درون روستا از خواب بیدار مـیشوم اول یک صبحانـه محلی مـیخورم سپس با کمک پدر بزرگم بـه حیوانات غذا مـیدهم و شیر و ان را مـیدوشم

بعد از آن سوار اسب پدر بزرگ مـیشوم و ساعت های زیـادی سواری مـیکنم

من اول اسب سواری بلد نبودم و جند بار زمـین خوردم ولی حالا حتی تنـهایی مـیتوانم بـه گردش بروم

ولی درون شـهر همـیشـه دیر از خواب بیدار مـیشدم و همـیشـهل بودم

گاهی آرزو مـیکنم کاش من هم درون روستا زندگی مـیکردم

 بهار سوم فرا رسید . انشاء درمورد چهره شهر در هنگام صبح شب ها از سروصدای ماشین ها خوابم نمـی برد . انشاء درمورد چهره شهر در هنگام صبح بـه یـاد روستایمان بودم . روزی نبود کـه به یـاد روستایمان نباشم و شبی نبود آن آبل و هوای بهشتی را درون خواب نبینم . درون روستا خانـه داشتم . درون شـهر خانـه ندارم . درون روستا اسب سواری داشتم  . درون شـهر ماشین ندارم . درون روستا آسایش و و کار داشتم . درون شـهر آرام و قرار و غمخوار ندارم . درون روستا صبح با صدای آواز خروس های محلی از خواب بیدار مـی شدم . درون شـهر صدای آلارم تلفن همراهم بـه خواب شیرین صبحگاهی ام خاتمـه مـی دهد . درون روستا آواز پرندگان درون دشت ها و باغ ها شنیده مـی شد . درون شـهر صدای اتومبیل هایی کـه با سرعت باد از خیـابان ها رد مـی شوند ، انشاء درمورد چهره شهر در هنگام صبح بـه گوش مـی رسد . درون روستا با هر نفسی کـه مـی کشیدم هوای پاک و تمـیز سراسر وجودم را تسخیر مـی کرد . درون شـهر نفس عمـیقی مـی کشم که تا از هوای صبحگاهی لذت ببرم ، اما این آب و هوای آلوده کـه با دود کارخانـه ها پر شده هست ، مرا بـه سرفه مـی اندازد . درون روستا از خانـه بیرون مـی رفتم که تا شاهد طلوع زیبای خورشید باشم ، خورشید تابان کوه های سر بـه فلک کشیده چهره‌ی زیبای خود را بـه جهانیـان نشان مـی داد . درون شـهر بـه پشت بام مـی‌روم که تا طلوع زیبای خورشید را ببینم ، خورشید آرام آرام ساختمان های بلند و غول پیکر بیرون مـی آید . اما نور طلایی اش رنگ ندارد زیرا با دود کارخانـه ها ترکیب شده هست . درون روستا روی سفره مـی‌نشستم و با خانواده‌ام صبحانـه مـی‌خوردم ، بـه سفره کـه نگاه مـی‌کردم نان تازه ، شیر محلی تازه کـه هنوز گرم بود و پنیر و کره‌ی خوشمزه‌ی محلی روی سفره بود و بوی نان تازه‌ی محلی فضا را پر مـی‌کرد و مشامم را نوازش مـی‌کرد اما حالا درون شـهر بـه تنـهایی روی سفره مـی نشینم که تا صبحانـه بخورم ، بـه سفره کـه نگاه مـی‌کنم ،تکه‌ای نان داغ کـه بیشترش خمـیر هست و عطر و بوی خاصی ندارد را با شیر پاستوریزه‌ی پر چرب و پنیر و کره‌ی پاستوریزه مـی‌بینم با دیدن این منظره اشتهایم کور مـی‌شود و دیگر مـیلی بـه خوردن صبحانـه نخواهم داشت .

------------------

در یک صبح بهاری درون روستای کوچکمان با صدای جیک جیک گنجشک ها  بیدار مـی شویم  و به کنار پنجره مـی رویم و پنچره را باز مـی کنیم و با یک نفس عمـیق هوای سالم و پاک  روستا را مـی بلهیم و به ابر های  درون اسمان ؛خورشید نورانی  بـه طبعیتی زیبا و سر سبز  بـه کوه های استوار و درخت های  بلند و زیبا نگاه مـی کنم و در دل بـه این همـه زیبایی و پاکی شکر مـی گویم

در صبح روز بهاری درون شـهر شلوغ و پرهیـاهو و پر صدا  با بوق ماشین های بزرگ و کوچک از خواب بیدار مـی شویم   با نگاه بـه پنچره  مـی بینیم  هوای شـهر چه آلوده  هست و پنجره را باز مـی کنیم  و با باز پنچره  هوای کثیف و آلوده شـهر داخل اتاق مـی آید  .. بـه ابرهای سیـاه و خشن بـه خورشید  کـه پشت ابر ها قایم شده  بـه ساختمان های بلند  بـه ماشین های زیـاد و ترافیک  سنگین و بوق ماشین ها نگاه مـی کنیم  و در دل خود مـی گویم کـه ای کاش من همان بچه روستا بودم و در ان ج ازندگی مـی کردم

پایـان

 کتاب مـهارت های نوشتاری پایـه هشتم درس ۶ با موضوع

مقایسه برخاستن از خواب درون صبح روستا با بیدار شدن از خواب درون شـهر

 در یک صبح بهاری درون روستای کوچکمان با صدای جیک جیک گنجشک ها  بیدار مـی شویم  و به کنار پنجره مـی رویم و پنچره را باز مـی کنیم و با یک نفس عمـیق هوای سالم و پاک  روستا را مـی بلهیم و به ابر های  درون اسمان ؛خورشید نورانی  بـه طبعیتی زیبا و سر سبز  بـه کوه های استوار و درخت های  بلند و زیبا نگاه مـی کنم و در دل بـه این همـه زیبایی و پاکی شکر مـی گویم

در صبح روز بهاری درون شـهر شلوغ و پرهیـاهو و پر صدا  با بوق ماشین های بزرگ و کوچک از خواب بیدار مـی شویم   با نگاه بـه پنچره  مـی بینیم  هوای شـهر چه آلوده  هست و پنجره را باز مـی کنیم  و با باز پنچره  هوای کثیف و آلوده شـهر داخل اتاق مـی آید  .. بـه ابرهای سیـاه و خشن بـه خورشید  کـه پشت ابر ها قایم شده  بـه ساختمان های بلند  بـه ماشین های زیـاد و ترافیک  سنگین و بوق ماشین ها نگاه مـی کنیم  و در دل خود مـی گویم کـه ای کاش من همان بچه روستا بودم و در ان ج ازندگی مـی کردم

-------------------------

 صبح زود را با صدای مردان و زنان آبادی کـه شب را فارغ از دغدغه های زندگی شـهری بـه راحتی هرچه تمامتر استراحت کرده اند آغاز مـی کنیم ، عموماً هراز این افراد تعدادی از ان گله را با خود از محل بـه بیرون آبادی و به سوی چراگاه هدایت مـی کند ، هرازگاهی صدای نـهیب پدری بگوش مـی رسد کـه فرزندش را جهت همراهی ان و ترخیص خود فرا مـی خواند ، زنان نیز پا بـه پای مردان درون ساعات اولیـه سپیده دم پا درون عرصه زندگی گذاشته و به نوعی همکاری را آغاز کرده اند و با روشن آتش و گذاشتن کتری بر روی آن قدمـی جهت آغاز یک روز با نشاط بر مـی دارند و بعضی نیز صبح زود بساط خمـیر و نان را پهن کرده اند کـه تا قبل از طلوع آفتاب نان مصرفی و روزانـه را “نان تیری” تهیـه نمایند .

بچه ها نیز بعد از چند لحظه ای درنگ و شیطنت چاره ای جزء ترک رختخواب و حرکت بـه همراهی ندارند . با حضور پسر بچه ها درون کنار پدر ، آنان سرپرستی را بـه آموزشیـار خود مـی سپارند و راهی کاری دیگر مـی شوند .

در همـین هنگام گله کـه شب را به منظور چرا درون بیرون از آبادی بوده هست به محل استراحتگاه همـیشگی خود مـی رسد “دون” و آرامشی مختصر را مرور مـی کند ، خانمـها کـه بساط صبحانـه را به منظور اهل منزل آماده کرده اند با درون دست داشتن ظرفی “کوچک و بزرگ” بـه تناسب مـیزان شیر بـه سمت گله مـی روند ، یکی یکی ان خود را مـیابند و شیر آنان را مـی دوشند و در حین این کار با خانمـهای دیگر کـه عموماً همسایگان و اقوام مـی باشند وقایع روز گذشته را نیز مروری مـی کنند و گپ و گفتنی دارند .

گهگاهی مردی نیز درون محل پیدا مـی شوند و ان خود را چک مـیکنند از چند حیث “کورک آنـها نریخته باشد ، کنـه نزده باشد و . . . ” این کار حدود یک ساعتی طول مـی کشد و با خروج خانمـها از دون یکی از اهالی کـه صدای قوی تری دارد پسری را کـه صبح کهره ها را بـه بیرون آبادی به منظور چرا هست صدا مـی زند کـه این بانگ یعنی اتمام کار چند ساعته آن پسرک و ملاقات مادر و فرزندی ان ، کـه پس از شنیدن بانگ این مرد ، پسرک کهره ها را بـه سمت گله و آبادی حرکت مـی دهد و دیگر نیـاز بـه همراهی نیست زیرا با چنان سرعتی مـی روند کـه قابل هدایت و همراهی نیست و مقصد معین هست ، صدای حرکت توام با صدای پرهیـاهوی ان از بی نظیرترین آوازهایی هست که هر روستایی درون روز مرور مـی کند .

پس از چند دقیقه ، ملاقات و خوردن باقیمانده شیر توسط کهره ها پایـان مـی پذیرد و هر بچه درون کنار مادر خود لحظاتی را بـه شادکامـی و “جک و ورجک” مـی پردازد و پس از حدود نیم ساعت با آواز چند نفر از اهالی کهره ها حتما با مادران خود خداحافظی کنند و هرکدام روزی نو را آغاز کنند و چرخه دیگری از زندگی روستایی را همراهی کنند .

زن و مرد و بچه ها نیز فارغ از کار صبح جهت صرف صبحانـه و تقسیم کار روز جدید بـه منزل مراجعه مـی نمایند و روز دیگری را آغاز مـی کنند .

سرعت ساعت یـا حرکت درون ژاپن و کره فرق مـی‌کند. بعد سرعت حرکت یعنی ساعت، درون شـهرها سریع‌تر است. به منظور همـینانی کـه برای اولین بار بـه شـهرها مـی‌آیند، مـی‌پرسند کـه مگر این آدم ها دیوانـه‌اند کـه اینطور مـی‌دوند. صنعتی شدن شـهرها، اهمـیت زمان را درون جامعه بالا مـی‌برد. فرد نمـی‌تواند صبر کند و آرام راه برود بعد باید بدود. وقتی زمان با سرعت پیش مـی‌رود، افراد نمـی‌توانند بایستند. این همـه ساعتی کـه در شـهرها وجود دارد بـه فرد مـی‌گویند کـه بدو، سرعت داشته باش چون زمان درون حال گذر است. اصولاً صنعتی شدن شتاب مـی‌آورد این ویژگی هست و اگر افراد درون شـهر شتاب نداشته‌باشند، بعد چطور مـی‌توانند بـه کار خود برسند؟

خیلی وقت ها ممکن هست فکر کنید زندگی شـهری بسیـار بهتر از زندگی درون روستا است. اما زندگی شـهری و روستایی هرکدام مزایـا و معایب خاص خود را دارند. البته زندگی درون شـهر بسیـار راحتتر است، درون کنار اینکه فرصتهای بیشتری به منظور رشد و ترقی درون زندگی خواهید داشت. درون شـهر تسهیلات بسیـاری درون اختیـار افراد هست و فرصتهای بیشتری به منظور پول درآوردن خواهید داشت. بچه هایی کـه در شـهر زندگی مـیکنند مـیتوانند از تحصیلات خوبی بهره مند شوند زیرا مدرسه های شـهر بسیـار بهتر از مدارس روستایی است. وقتی فردی بیمار مـیشود. بیمارستانـهای خصوصی و دولتی بسیـار بیشتری درون شـهر هست کـه مـیتوان به منظور درمان بـه آنـها مراجعه کرد. مراکز خرید بزرگ، بانکهای مختلف، دفاتر کار، سینماها، هتلها، رستورانـها و مراکز تفریح ازجمله دیگر امکانات شـهرها هستند. تسهلات حمل و نقل درون شـهر بسیـار بهتر از روستا هست و شـهرنشینان از امکانات برق، اتوبان و ارتباطات برخوردار هستند. ازاینرو افراد مـیتوانند زندگی راحت و لذت بخشی درون شـهر داشته باشند. اما بااینکه زندگی درون شـهر مزایـای بسیـاری دارد، معایبی نیز متوجه آن است. هزینـه زندگی درون شـهر بسیـار بالا است. اکثر کالاها درون شـهر بسیـار گران هستند. هوای تازه و آب پاک با مشکل مواجه است. محیط با گردوغبار، دود، زباله و گازهای دی اکسید کارخانـه ها آلوده شده است. بعضاً افرادی کـه در شـهر زندگی مـیکنند مشکلات اخلاقی دارند و به همـین علت آمار جرم و جنایت درون شـهر بسیـار بالا هست و دزدی و قتلهای زیـادی درون آن اتفاق مـی افتد. شـهر همـیشـه شلوغ و پرسروصدا است. وسایل نقلیـه و آدمـهای بسیـاری درون آن درون حال رفت وآمد هستند. خیـابانـها کثیف و شلوغ است. بـه همـین علت داشتن یک زندگی سالم درون شـهر بسیـار مشکل است.

از طرف دیگر، زندگی روستایی مزایـای مختلفی دارد. اصلیترین آن این هست که مردم روستا با اتحاد و آرامش زندگی مـیکنند. آنـها خیلی سخت پول درمـی آورند و آنقدری درون مـی آورند کـه برای زندگی شان کافی باشد. بـه همـین علت رقابت کمتری نسبت بـه همدیگر دارند. و چون جامعه کوچکتری دارند، دوستان بیشتری دارند. مردم روستایی معمولاً تلاش مـیکنند از عادات و فرهنگشان محافظت کنند. روستا هوای تمـیز و محیطی زیبا دارد و در آن خبری از سروصدا و شلوغی نیست، بـه همـین علت آلودگی آن کمتر است، وسایل نقلیـه زیـادی درون روستا آمدورفت نمـیکند، بـه همـین علت خیـابانـها ترس کمتری به منظور دوچرخه سواری دارد. روستاییـان مـیتوانند از سبزیجات و مـیوههای تازه استفاده کنند. محیط روستا لذتبخش و آرام با مناظری فوقالعاده زیبا است. اما روستا هم فقط نقاط مثبت ندارد و معایبی نیز بـه همراه دارد. روستا آدمـهای باهوشی دارد کـه خیلی از آنـها تحصیلکرده نیستند. بچه های روستا بـه مدارس روستا مـیروند و به تحصیلات پیشرفته شـهری دسترسی ندارند و به همـین علت نمـیتوانند از نظر تکنولوژی و پیشرفت همپای آنـها جلو بیـایند. مردم روستایی حتما با مشکلات مختلفی درون زندگی دست و پنجه نرم کنند مثل مشکل مسافرت. آنـها حتما برای برآوردن بسیـاری از نیـازهای خود بـه شـهر سفر کنند. بااینکه زندگی شـهری بسیـار راحتتر از زندگی روستایی است، زندگی روستایی همـیشـه با آرامش بیشتری همراه است.

---------------------

زندگی روستایی همان دلنشینی و ساده زیستی همـیشگی کـه از دوران گذشتگان دارند را بـه جای گذاشته و برای رسیدن بـه مرحله ای از آرامش شاید زندگی روستایی زیباتر از زندگی درون شـهرها با امکانات رفاهی بیشتر است.

در زندگی روستایی صبح را با آواز خروس و صدای دلنشین گنجشک هایی آغاز    مـی کنیم کـه گویی درون بهشت هستیم و چنان لذتی را بـه دنبال دارد کـه با هیچ چیز قابل مقایسه نخواهد بود و از سویی دیگر بوی نان داغ محلی کـه در فضا مـی پیچد اشتهای هری را دوچندان مـی کند و با وجود هر فصلی مـی توان بوی واقعی آن فصل را استنشاق کرد و معنای زندگی را درون هوای پاک و بی آلایش زندگی روستایی جست.

در زندگی روستایی کشاورزان و دامدادان سحر خیز بوده و در ساعاتی معین همـه اهالی از خواب برخاسته و صبح را باهم آغاز مـی کنند و زندگی جمعی بـه دور از هر حاشیـه ای را درون کنارهم نظاره گر مـی شوند.

اما متاسفانـه درون زندگی شـهری بـه دلایل متعددی همچون صدای خودرو ها و آلودگی هوا و مشغله های کاری بسیـار از همـه مواهب محروم مانده و زندگی آن معنای خاص خود را کم وبیش از دست داده هست و این تفاوت بارز مـیان زندگی روستایی وشـهری است.

منبع: انشاء درمورد چهره شهر در هنگام صبح سایت www.g36.ir هرگونـه کپی برداری از نظر قانونی غیر مجاز مـیباشد

شما هم انشا های خود درباره تفاوت بیدار شدن از خواب درون شـهر و روستا از قسمت نظرات به منظور ما ارسال کنید




[انشا درون مورد تفاوت بیدار شدن از خواب درون صبح روستا و شـهر انشاء درمورد چهره شهر در هنگام صبح]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 19 Jul 2018 18:55:00 +0000